atimon

تا الان تو دفتر مینوشتم، یه دفتر، دوتا، سه تا.....یه نفر گفت توهم هستی!.. بیان .. شاید تو آخرین دفترم شدی!

atimon

تا الان تو دفتر مینوشتم، یه دفتر، دوتا، سه تا.....یه نفر گفت توهم هستی!.. بیان .. شاید تو آخرین دفترم شدی!

دلم نمیاد دلنوشته هامو تو یه دنیای بی در و پیکر رهاشون کنم، ولی از یه طرف هم میگم بذار برن و واقعا رها بشن.

آخرین مطالب

بی تدبیری....

چهارشنبه, ۳ مهر ۱۳۹۲، ۰۴:۵۰ ب.ظ

هرچی به خانم .....عزیز میگم بابا  پسر کلاس ششم دیگه مرده و احتیاج به معلم مرد داره و یه خانم نمیتونه از پسش بر بیاد، معلم رو که عوض نکرد هیچ مربی ورزششونم اومد و یه خانم گذاشت، اونم دوست من، بدبخت امروز علناً کشتی میگرفت باهاشون.

حالا هم هنو یه هفته نگذشته از مدرسه رفتنشون نمیدونم با چه رویی از پسرامون شکایت هم میکنه، جواب همچین آدمی رو چی باید داد خدا!


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۷/۰۳
ati mon

نظرات  (۱)

اصلا درک نمیکنن پسر یعنی از دیوار راست بالا رفتن، فقط یه همنوع خودشون میتونه رامشون کنه!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی