atimon

تا الان تو دفتر مینوشتم، یه دفتر، دوتا، سه تا.....یه نفر گفت توهم هستی!.. بیان .. شاید تو آخرین دفترم شدی!

atimon

تا الان تو دفتر مینوشتم، یه دفتر، دوتا، سه تا.....یه نفر گفت توهم هستی!.. بیان .. شاید تو آخرین دفترم شدی!

دلم نمیاد دلنوشته هامو تو یه دنیای بی در و پیکر رهاشون کنم، ولی از یه طرف هم میگم بذار برن و واقعا رها بشن.

آخرین مطالب

عکس.. خاطره..

پنجشنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۲، ۱۰:۱۲ ق.ظ

 عکس میندازم و میذارم، به دوستام هم پیشنهاد میکنم هرازگاهی از خودتون و خانواده عکس بگیرین، میگن باشه ولی عمل نمیکنن!

فقط بلدن از بچه هاشون بگیرن، بابا خودتون مهمترین!

این بچه ها پسفردا بزرگ میشن و دربدر دنبال عکساتون میگردن، وقتی ندارین یه عقده میشه براشون و حسرتشو میخورن، هر عکسی رو که میبینی از گذشته یه خاطره برا آدم زنده میشه، پس حیف نیست خاطره هارو ثبت نکرد تا از خاطرها برن!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۷/۱۱
ati mon

نظرات  (۱)

۱۱ مهر ۹۲ ، ۱۹:۱۲ حمید بهرامی
گل گفتید...
یکیش خود بند ، این حسرت رو دارم که مثلا چرا از زمان حضور پدرم در جبهه هیچ عکسی نیست

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی