atimon

تا الان تو دفتر مینوشتم، یه دفتر، دوتا، سه تا.....یه نفر گفت توهم هستی!.. بیان .. شاید تو آخرین دفترم شدی!

atimon

تا الان تو دفتر مینوشتم، یه دفتر، دوتا، سه تا.....یه نفر گفت توهم هستی!.. بیان .. شاید تو آخرین دفترم شدی!

دلم نمیاد دلنوشته هامو تو یه دنیای بی در و پیکر رهاشون کنم، ولی از یه طرف هم میگم بذار برن و واقعا رها بشن.

آخرین مطالب

۳ مطلب در شهریور ۱۳۹۲ ثبت شده است

وای خداجون آرامش اینجا چه خوبه، چقدر خلوت، هرچی دلت خواست مینویسی و میره و موندگار میشه!

از اچم خیلی بهتره، آخه اونجا وقتی آواتارا رو میبینی اون گوشه احساس میکنی این جماعت چشم دوختن و منتظرن تا نوشته هاتو 

بذارنش زیر ذره بین، باید حواست باشه چی مینویسی...!

ولی اینجا نه، کسی نیست و با خیال راحت مینویسی حالا بعداً اگه کسی دلش خواستم بخونه و یه نظرهم بده، مثل مهمونی خصوصی میمونه که قبلش هماهنگ میشه..! 

اینجارو دوس دارم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۲ ، ۰۲:۱۸
ati mon

بعضی وقتا که میرسی به یه دوراهی و نمیتونی تصمیم بگیری، مخصوصا اگه مربوط به بچه هات باشه، و اگه یه صاحب نظر بهت گفت چکار کنی دیگه اما و اگر و رودروایسی رو باید گذاشت کنار هرچند پای شرمندگی ازرو کسایی پیش بیاد که خیلی بزرگوارن، آخه آینده مال بچه هاست و کلیدشو فعلا دادن دست بزرگترا و باید خیلی مراقب بود که کلیدارو جابجا نکنیم!

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۲ ، ۰۱:۵۲
ati mon

ازخودم انتظار این بی دقتی رو نداشتم!!

واقعاً که خجالت آوره، یه ماهه خودمو معطل کردم!!

یادم باشه سرفرصت یه تنبیه برا خودم جورش کنم!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۲ ، ۰۱:۴۲
ati mon