atimon

تا الان تو دفتر مینوشتم، یه دفتر، دوتا، سه تا.....یه نفر گفت توهم هستی!.. بیان .. شاید تو آخرین دفترم شدی!

atimon

تا الان تو دفتر مینوشتم، یه دفتر، دوتا، سه تا.....یه نفر گفت توهم هستی!.. بیان .. شاید تو آخرین دفترم شدی!

دلم نمیاد دلنوشته هامو تو یه دنیای بی در و پیکر رهاشون کنم، ولی از یه طرف هم میگم بذار برن و واقعا رها بشن.

آخرین مطالب

۲ مطلب در دی ۱۳۹۲ ثبت شده است

امروز هم باز این پسره گریه میکرد!!!

الان نصف مدرسشو رفته و این هنوز صبح به مامانش چسپیده، آیدا بهش گفت اله بیا بریم تو اینقد گریه نکن همه شیطونا اومدن و باهات دوس شدنا!!

چه حرفی!!!

خودش رو بزور میبرم مکتب حالا اومده اینو نصیحت میکنه!!

زنها خوی نصیحت گرانشونو نمیتونن کنترل کنن، مال آیدا ولی از الان فعاله

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۲ ، ۰۸:۳۳
ati mon

نمیدونم چرا هروقت دلم گرفته است میام یه سر بهت میزنم!

ینی کارم درس میشه؟

بازم توکل، کاری ازدسم ساخته نیست!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۲ ، ۱۳:۳۷
ati mon